درباره ما


The best thing about me is you...

پیوند روزانه

حمل ارسال خرید ماینر از چین
حمل و نقل هوایی چین
قلاده اموزشی شوک دار
الوقلیون

جستجو

"لطفا از کلمات کلیدی برای جستجو استفاده کنید !!!



طراح قالب


Www.LoxBlog.Com

Main

My profile

Log out


روزای تلخ پاییزی.....

موضوع: <-PostCategory->

 خدایاجونم....

 

 

زندگیمو باختم .خیییلی بدهم باختم...

 

 

 

خیلی سخته کسیو ک دنیاته و اندازه خدا میپرستیش،دوست نداشته باشه...

 

 

 

خیلی سخته باورت نداشته باشه....

 

 

 

خیلی سخته ی عمر باحرفاش زندگی کنی و ب اینده درکنارش امیدوار بشی ،اما اخرش بفهمی اصلا اعتمادی وجود نداشته ک بخواد....

 

 

 

خدایا امشب دلم بدجور شکست ،خیییلی بد .جوری ک دیگ درست نمیشه ...

 

 

 

امشب با زندگیم بحثم شد البته زیاد هم خوب نبودیم ....

 

 

 

ولی امشب دوتامون از هم حلالیت گرفتیم و من بهش قول دادم ک دیگ نباشم ک عذاب بکشه ....

 

 

 

ایندشو بتونه راحت بسازه و با کسی ک اعتماد داره و حرفاش بدون دلیل بهش ثابت بشه .......

 

خداااااااااااااااااااآاآآااااآاااآیا ،خسسستم فردا بیدارم نکن وگرنه خودم میام پیشت،هم ب ت قول میدم ک زود بیام هم ب زندگیم ک زود برم وراحت شه ........

دلنوشته 

1394/9/26

23:00

نوشته شده توسط :dokhi to deli | لينک ثابت |پنج شنبه 26 آذر 1394برچسب:,|

موضوع: <-PostCategory->

 

خدایااااا دیگ خسته شدم میشه کمتر دوستم داشته باااشی....

خدایای من ...باتوام ...صدامو میشنوی ....خسسسسسستم از دنیات

نوشته شده توسط :dokhi to deli | لينک ثابت |پنج شنبه 26 آذر 1394برچسب:,|

موضوع: <-PostCategory->

 
همیشـــه نمـــے شود خود را زد به بـــے خیـــالـــے و گفــــت :
 
تنهــــا آمده ام
 
تنهـــا مـــی روم
 
یڪــ وقـــت هــایـــے !
 
شایـــد حتـــــے براے ساعتـــے یا دقیــقه اے
 
ڪــم مــی آورے
 
دل وامانـــده ات یــڪــ نفـــر را مـــــے خواهــد
 
ڪـــــﮧ تـــا بینهــــــایـــتـــ
 
عاشقانه دوستـــَش دارے
نوشته شده توسط :dokhi to deli | لينک ثابت |پنج شنبه 26 آذر 1394برچسب:,|

موضوع: <-PostCategory->

 

 

چه کلمه ی مظلومانه ایست....

 

نوشته شده توسط :dokhi to deli | لينک ثابت |پنج شنبه 26 آذر 1394برچسب:,|

موضوع: <-PostCategory->

 خیلی سخته گاهی وقتها ک نباید گریه کنی....

یهو بغضت بترکه...

نوشته شده توسط :dokhi to deli | لينک ثابت |پنج شنبه 26 آذر 1394برچسب:,|

موضوع: <-PostCategory->

بميـــــــــري روزگار!!!

داغ نــــــديدي که بداني
ســــــــــوختن ، درد دارد
ياری نداشــــــتي که بداني
جدايــــــــــــــي يعني مرگ
اشــــــــــکی نريختي که بداني
نمکــــــــــزار گونه ها پيرت ميکند

نفريــــــــــن به روزي کـــــــه
عشــــــــق شد بازيچه ي
دســــــــتان ِ دغل بازت

نفرـــــين به روزي که
مـــــن شدم بازيگر ِ
صــــحنه ي پر فريبت

ديگــــــر ســيرم از اين
تکرارهــــاي پر هــــوس
از اين لـــــــــــــکنتي که
زخـــــــــم هايم دچــــارند
ديگــــــــــر ســـــــــــــيرم...
نوشته شده توسط :dokhi to deli | لينک ثابت |پنج شنبه 26 آذر 1394برچسب:,|

من......
موضوع: <-PostCategory->

 خدایا،امشب میخوام باهات حرف بزنم..... 

خدایا امشب خیلی دلم گرفته خییییلی زیادبه اندازه ای ک تا پلک میزنم 

اشکام سرازیر میشه..... 

خدایا میشه کمکم کنی؟

اخه خیلی احساس ضعیفی میکنم ب حدی ک امشب رفتم قرص بخورم تا بخوابم و دیگ بیدار نشم ولی وقتی دیدم برای کسی 

مهمم تصمیم گرفتم ک برم ب. مامانم بگم تا یچیزی بده تا اثرشونو 

کم کنه.....

من واسه کسی مهم بودم ک همیشه با کارآم ناراحتش میکنم، یکی از 

کارآم همین امشب بود ک واقعا ناراحت شد، ولی خدایا خودت میدونی 

جونمم براش میدم و میپرستمش ولی نمیتونستم با این کاری ک گفت 

کنار بیام خداجونم خودت میدونی ک دوس ندارم....... 

خدایا میشه کمکم کنی،اخه الان ک دارم اینو مینویسم صورتم از اشک 

خیس خیس شده و مث مرده ها افتادم کنار اتاق و.......

خداجونم خودت گفتی وقتی ازم کمک خاستی فقط صدام کن منم الان 

بهت نیاز دارم........ 

                                      خداااااایااااااکمکم کن...... 

 

دلنوشته >1394/9/21>>>20:10

نوشته شده توسط :dokhi to deli | لينک ثابت |شنبه 21 آذر 1394برچسب:,|

چه زود دیر میشود......
موضوع: <-PostCategory->

 

-نمیخوام لطفا دیگه به این شماره زنگ نزنید وگرنه مجبور میشم خطمو عوض کنم....
تلفنو قطع کردم و بلند بلند زدم زیر گریه
جوری که مامانم اومد بالا و منو دید
-نازنین چت شده؟
-هیچی فقط دلم گرفته
-حالا چرا اینطوری گریه میکنی؟
-بیخیال مامان میخوام تنها باشم
-باشه حالا دیگه گریه نکن
بعد رفت
کامپیوترمو روشن کردم صدای اهنگ رو بلند کردم و باهاش زار زدم.من چی کار کردم؟دل عزیزترین کسمو،زندگیمو،عمرمو،جونمو،همه کسمو شکستم اخه من چطور ادمیم چطور دلم اومد؟یعنی واقعا براش مهمه؟پس نباید بزاره این عقد انجام بشه...ماهان یعنی میشه فردا نزاری این عقد انجام بشه؟اخ اگه بشه....به خدا میبخشمت
اروم تر شده بودم امین رستمی هم با اهنگش منو یاد ماهانم انداخت که هنوز میپرستیدمش
جز عشق تو تو قلب من هیچی دیگه جا نداره وقتی تو دنیامی دلم کاری با دنیا نداره کاری با دنیا نداره.حتی فکر داشتنت واسه من ارامشه شوق دیدنت عزیزم منو هر جا میکشه...
من بی نهایت عاشق ماهان بودم...دله دیگه نمیفهمه حالیش نیست که ماهان خیانت کرده ای کاش دلم بفهمه اینو
اون شب هم گذشت و من با گریه خوابیدم ای کاش اوم روز بیشتر با ماهان حرف میزدم و صدای قشنگشو میشنیدم ای کاش برای اخرین بار میرفتم دیدنش و بهش میگفتم عزیزم بخشیدمت میگفتم ماهانم دوست دارم میگفتم عشق من من فقط خانم توام من فقط با تو خوشبختم من فقط تو رو میخوام ای کاش زل میزدم تو اون چشماش که تا اخر عمر اسیرشونم ای کاش میرفتم و دستای مهربونشو توی دستام میگرفتم و میبوسیدم
ای کاش زبونم لال میشد و سر یه مسخره بازی و فکر کودکانه به مهرداد نمیگفتم بیا عقد کنیم ای کاش...ای کاش....صبح بلند شدم ارایشگر حاضرم کرد چقدر زیبا شده بودم ای کاش ماهان به جای مهرداد بود ای کاش لیاقت منو داشت یه اه کشیدم که در اتاقم باز شد
-به به سلام خوشگل خانم مهرداد اینا اومدن با فک و فامیل فک و فامیل ما هم کم کم دارن میان
-مریم باهام حرف نزن حوصله ندارم
-هووووووووش باشه پاچمو ول کن لباسمو پاره کردی
-مریم گم میشی یا گمت کنم؟؟
-بابا باشه رفتم
-تنها نشستم و بازم یاد ماهان کردم خدایا یعنی میشه بیاد و منو با خودش ببره و بگه تو خانم منی غلط کرده هر کی به جز من بخواد تو خانمش بشی.بعد باهم بریم یه جای دور که فقط ما2تا باشیم و با عشق زندگی کنیم؟اه من چمه؟اون که دوسم نداره اگه داشت که....بغض گلومو گرفت...ولی نمیدونم چرا به اومدنش امید داشتم یه جورایی حس میکردم میخواد بیاد و عقد رو به هم بزنه...ای کاش بشه
مامانم اومد دنبالم و بهم گفت:نازنین بریم پایین همه اومدن عاقدم تا نیم ساعت دیگه میاد.با مامانم رفتم پایین با همه سلام و احوال پرسی کردم تشنم شده بود رفتم توی اشپزخونه مریمو دیدم که داره گریه میکنه رفتم سمتش سرشو بالا گرفتم
-مریم اجی چی شده؟
-هیچی
-مریم بگو به اجیت.من نامحرمم؟
-نه نیستی.هیچی فقط احساساتی شدم
-مریم چرت نگو.تویه خردادی محاله احساسی بشی حالا بگو چی شده
-بیخیال هیچی
-داد زدم سرش مریم گفتم بگو
-بیخیال دیگه بعد بلند بلند زد زیر گریه
-زهرمار شورشو در اوردی بگو دیگه
-ول کن تو رو خدا
-جون من بگو خواهش میکنم
-قول میدی کولی بازی در نیاری؟
-اره بگو
-نه بیخیال
-مریم رو اعصابمی یا میگی یا جیغ میزنم میدونی هم دیوونم هر کاری از دستم بر میاد
مریم باز زد زیر گریه و گفت ماهان
یه لحظه قلبم ایستاد
-ماهان چی؟چش شده؟اتفاقی براش افتاده؟چرا گریه میکنی؟ها؟
-نه...نه.....تصادف کرده
-کی؟کجا؟با کی؟الان کجاست؟
-نمیدونم فقط الان بیمارستانه مهر
بلند شدم و دویدم سمت اتاقم باید میرفتم پیشش عزیزترینم الان تو بیمارستان بود.....دیگه نمیخوام ازش جدا شم میخوام برم تا اخر عمر باهاش باشم میخوام ببخشمش حتی اگه عاشقم نباشه عاشقش کنم
مریم هم دنبالم می اومد دوتامون تو اتاق بودیم
-میخوای چی کار کنی؟
-مریم میخوام کاری رو که از اول باید میکردمو بکنم.دارم میرم پیشش میخوام توی این لحظه ها کنارش باشم میخوام کنار عشقم باشم تا حالش خوب شه تا باهم از دوباره شروع کنیم
-خفه شو نازی تو جایی نمیری
-اتفاقا دارم میرم
-نرو خواهش میکنم
-مریم حالیته داری چی میگی؟
-احمق تو حالیته داری چی کار میکنی؟مثلا روز عقدته
-برو بابا
لباسامو پوشیده بودم موهامو هم باز کرده بودم ارایشمم پاک کرد و از در پشتی زدم بیرون که کسی متوجه ی من نشه.با سرعت هر چه تمام تر به سمت بیمارستان میرفتم وقتی رسیدم رفتم پذیرش و گفتم:ببخشید خانم اقای ماهان کیا کجاست؟
توی لیست مریضاش نگاه کرد و گفت طبقه ی پایین انتهای راهرو
با سرعت رفتم پایین چیزی رو که دیدم باور نکردم برگشتم بالا و به همون خانه گفتم:ببخشید خانم پایین که سرخونس؟
-بله متاسفانه ایشون به علت خودکشی جون خودشونو از دست دادن
این داشت درباره ماهان حرف میزد؟خودکشی؟تمام توان بدنم رفت پاهام سست شده بودن نمیتونستم خودمو کنترل کنم وقتی چشمامو باز کردم مهرداد بالا سرم بود
-ماهان؟میخوام ببینمش
-نمیشه بخواب لطفا
بلند شدم و سرمو از تو دستم کندم
-نازنین نکن
بشین
باز به حرفاش گوش ندادم و رفتم طبقه پایین.مهرداد هم دنبالم می اومد بلند شرس داد زدم:نیا دنبالم عوضی مهرداد دیگه نیومد.به یه پرستار که رد میشد گفتم خانم
-بله؟
-میخوام ماهان کیا رو ببینم
-توی سرد خونس؟
-بله
-نمیشه خانمم
رفتم سمتش و دستشو گرفتم اشک از چشمام اومد پایین و با صدای خستم که انگار از ته چاه در می اومد بیرون و با لحن التماس گفتم:خواهش میکنم
-باشه اما سریع بیا
-چشم
خانمه بردم پیش ماهان و رفت بیرون
ملافه(ملافح)رو از روی صورت قشنگش زدم کنار باهام قهر بود چون نگام نمیکرد باهام حرف نمیزد دستامو نمیگرفت.تکونش دادمو با گریه گفتم:ماهانم ماهانه من عزیزم پاشو پاشو باهم بریم...عزیزم به خدا بخشیدمت قهر نکن دیگه ماهان پاشو بریم ماهانی نگام کن چشماتو نبند همسرم میای باهم بریم لب کارون گیتار بزنیم من میخونم خودت گفتی عاشق صدامی و خوندنمی اما به شرط اینکه تو هم باهام بخونی و بزنی
بازم تکونش دادم و گفتم:ماهانی پاشو دیگه شوخی بسه بلند شو امروز تولدمه پاشو بریم بیرون تمام اهوازو بزاریم زیر پامون ماهانم هوا هم دونفرس داره نم نم بارون میزنه پاشو دیگه بلند زدم زیر گریه و گفتم ماهان غلط کردم حالا دیگه بلند شو
یه هو خانمه اومد تو و گفت بسه خانمم حالا بریم. خانومه هم چشماش خیس بود
-خانم بهش بگو بلند شه خواهش میکنم...با من قهره شاید حرف شما رو گوش داد
-باشه عزیزم تو بیا بیرون من صداش میزنم بعد کشیدم داد زدم:حد اقل بزار یه چیز دیگه بهش بگم اگه نیومد بعد شما صداش کن
-باشه فقط سریع
-رفتم کنار ماهان دستمو کشیدم روی صورتش و لباشو بوسیدم و گفتم:ماهان لطفا بیا بریم ببخش بابت اون روز که بهت گفتم شما ببخش که به مهرداد گفتم همسرم به خدا فقط تو همسرمی.حالا بخشیدی؟ماهان؟حداقل نگام کن.
خانمه اومد تو و کشیدم بیرون
-خانم صداش میزنی؟
-اره عزیزم صداش میزنم
-حتما؟بهش بگو نازنین میگه شوخی کردم ببخش منو
-باشه حتما بهش میگم
خانمه بردم طبقه ی بالا
مریم داشت گریه میکرد اومد سمتمو بغلم کرد و بهم گفت تسلیت میگم
-چیو؟واسه چی؟مگه چی شده؟
-نازنین ماهان رفت
-ماهان؟کجا؟اون که پایینه
-اون مُردِ
-نه خیر فقط با من قهره با من حرف نمیزنه
-نازنین ماهان رفت راحت شد خودشو از پل انداخت پایین و خودشو کشت
-مریم چرت و پرت نگو
مریم زد تو گوشم . گفت نازنین ماهان مُردِ میفهمی؟
گریه ام شروع شد وو گفتم:چی میگی؟من تازه دیدمش اون سالم بود فقط باهام قهر بود فقط جوابمو نمیداد....یعنی چی مرده؟ماهان من منو تنها نمیزاره
-بیا اینا رو بگیر
رفتم بیرون بیمارستان و نشستم تو ماشینم یه پاکت بود بازش کردم توش یه CDو نامه بود.نامه هرو باز کردم توش یه حلقه خوشگل بود نامه رو خوندم:
به نام خدا به نام همون خدایی که تو رو بهم هدیه داد و بعدم ازم گرفتت.سلام عزیزم اول از هر چیزی میخوام بهت بگم اون دختر کیه....اون دخترعمه ی منه وقتی1سالش بود عمم فوت میکنه و اون مثه خواهر من میشه...اون بعد از5سال از المان برگشته حالاهم اومده بود پیش من نازنین همش همین بود چیزی که هیچ وقت نزاشتی توضیح بدم.نازنین به خدا من تو رو بیشتر از هر چیزی دوست دارم برای رسیدن بهت هر کاری کردم نازنینم(ببخش منو اگه میگم نازنینم اخه توی دنیای منو افکار من مال منی فقط مال من برای اینکه تو رو با کس دیگه ای نبینم و طاقتشو ندارم میخوام این کارو بکنم)خانومم عشقم من میخواستم یه بلایی سر مهرداد بیارم اما...تو گفتی باهاش خوشبختم...گفتی که اون عشقمه نازنینم منم فقط خوشبختیه تو رو میخوام...زندگیم اون حلقه مال توئه.ارزوم بود که یه روزی اونو توی دستای ظریفت کنم و تو مال من بشی برای همیشه.عزیزم من بهت ثابت کردم تا اخرش پات بودم و فقط ماهان تو بودم فقط ماهان تو.نازنینم نمیدونم چرا ولی حس میکنم هنوزم دوسم داری اخه قلبم داره بهم میگه.اون هیچ وقت بهم دروغ نگفته.نازنینم عشق من میشه اسم پسرتو بزاری ماهان؟اخه پسرا عاشق ماماناشونن میخوام بفهمی چقدر عاشقت بودم و هستم.خانومم تولدت مبارک کادوی تولدتم اینه که رفتم و از دستم راحت شدی ولی حداقل میدونم مهرداد دوستت داره و خوشبختت میکنه همین برام کافیه
دوست دارم تا همیشه
ماهان
اشک تمام چشمامو گرفته بود بارون نم نم تبدیل شده بود به سیل .اسمون به حال منو ماهان گریه میکرد اخ من چی کار کردم چرا به حرفاش گوش نکردم و هزار تا چرای دیگه که توی مغزم ردیف شده بود گریه ام امونمو بریده بود......
من مریم بجاى دختر دایی نازنینم دارم ادامه ی خاطره ی نازنینو مینویسم.این دفترو توی اتاقش پیدا کردم.تقریبا نازنین یک هفته بعد از فوت ماهان به تیمارستان رفت مهرداد هم دست کمی از نازنین نداره با قرص اعصاب و ارامشِِ که زندس و البته اون صیغه ی محرمیت بینشون باطل شد.امروز دقیقا 1 سال


بدون مخاطب.سعی کنیم تو این لحظات که باهمیم قدر همدیگر را بدونیم

منک خیلی حالم گرفته شد...........

نوشته شده توسط :dokhi to deli | لينک ثابت |چهار شنبه 18 آذر 1394برچسب:,|

موضوع: <-PostCategory->

 

ﻭقتی ﺩﻧﯿﺎﯾﺖ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ" ﯾﮏ ﻧﻔﺮ "ﮐﻮﭼﮏ ﻣﯽﺷﻮﺩ

ﻭ" ﯾﮏ ﻧﻔﺮ "ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯽﺷﻮﺩ

قمارِ سنگینی کرده ای!!!

ﺍﮔﺮ ﺑﺮﻭﺩ…

" ﺩﯾﻦ " ﻭ " ﺩﻧﯿﺎﯾﺖ " ﺭﺍ ﯾﮑﺠﺎ ﺑﺎﺧﺘﻪ ﺍﯼ !…

 

نوشته شده توسط :dokhi to deli | لينک ثابت |چهار شنبه 18 آذر 1394برچسب:,|

موضوع: <-PostCategory->

 

هی پاییز!

حواست را جمع کن…

دور تو وتمام عاشقانه هایت را خط میکشم…

اگر با آمدنت او حتی یک سرفه کند!

نوشته شده توسط :dokhi to deli | لينک ثابت |چهار شنبه 18 آذر 1394برچسب:,|

موضوع: <-PostCategory->

 

بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده

فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده…

اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم

باور نمیکنم اینک بی توام

کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری

کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی

تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ،

تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم…

کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم

در حسرت چشمهایت هستم ،

چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشد

بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده

در حسرت گرمی دستهایت ، تا کی باید خیره شوم به عکسهایت ،

هنوز هم عاشقم ، عاشق آن بهانه هایت…

نوشته شده توسط :dokhi to deli | لينک ثابت |چهار شنبه 18 آذر 1394برچسب:,|

موضوع: <-PostCategory->

 

یه وقتایی هست . . .
که دوست داری عشقت خواب باشه . . .
و خیلی حرفارو تو خواب بهش بگی . . .
بگی که بدون اون سختته . . .
بگی که بدون اون نمیتونی . . .
بدون اون میمیری . . .
بگی که از بودنش خدارو ممنونی . . .
بگی که تموم دنیات . . .
توی اون خلاصه میشه . . .
یا حتی اروم ببوسیش . . .
و خیالت راحت باشه . . .
چون اروم کنارت خوابیده . . .
و تا صبح دل سیر نگاش کنی . . .
و از داشتنش لذت ببری . . .
دوست داری دستتو اروم بزاری رو گردنش . . .
اروم بوسش کنی . . .
بهترین لحظه اینکه که . . .
بیدار شه و بگه تو دیوونه ای!! . . .
باهم بیدار بشین . . .
اول صبح به دیوار تکیه بدی و بگی دوسم داری؟! . . .
اونم محکم بغلت کنه بگه دیوونتم

نوشته شده توسط :dokhi to deli | لينک ثابت |چهار شنبه 18 آذر 1394برچسب:,|

عاشقانه با من باش....
موضوع: <-PostCategory->

 

نوشته شده توسط :dokhi to deli | لينک ثابت |چهار شنبه 18 آذر 1394برچسب:,|

موضوع: <-PostCategory->

 

میدونین حس خوب ینی چی؟ سری جدید عکس عاشقانه و متن عاشقانه 2015
ینی یه روز صب که پا میشی یه دختر کوچولو با موهای وزوزی تا چشماتو وا کنی تو رو ببوسه سری جدید عکس عاشقانه و متن عاشقانه 2015 بعد بگه :مامان خانوم این رسمشه؟ : ) منو بیدار کنی خودت بخابی؟الان من صبونه چی بخورم هااان؟:)بعد لپشو بکشی و بری تا صبحونه درست کنی ولی وقتی دم آشپز خونه برسی ببینی سفره چیده شده اس … که یهو آقاتون :دی از پشت بیاد بگه :..ملکه زندگیم تولدت مبارک : )چه لذت بخشه زندگی یه دختر در کنار مردی که با تمام مردونگیش جواب عواطف زنش رو میده و نمیزاره احساس کمبود کنه ! به سلامتی همه اینطورمردهاسری جدید عکس عاشقانه و متن عاشقانه 2015

 

نوشته شده توسط :dokhi to deli | لينک ثابت |چهار شنبه 18 آذر 1394برچسب:,|

موضوع: <-PostCategory->

دختر بآس یه دفعه آقاشونو از پشت بغل کنه و بگه تو عزیزِ دلِ مَنی بعد یه دفعه توو اوجِ احساسات نیشگونش بگیره ، فرار کنه • • •

زن باس یـک دَنــــده نبـــاشد … دَنــــده یـک بـــــاشد … سـنــــــگـیــــن ..!

-------------------------------------------------------------------------------- ----------------------------------------------

دختر باس یه خورده خنگول باشه تا هرچیو نفهمید بیاد از آقاشون بپرسه ^_^

-------------------------------------------------------------------------------- ----------------------------------------------

دختر باس عشقی باشه رنگ موهاش مشکی باشه

 -------------------------------------------------------------------------------- ---------------------------------------------

مرد باس دست پر بیاد هونه درو هم با پاش ببنده

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

دختـــر بـــاس هم تــــو دل بــــرو باشه هم رو مـــخ بــرو**

-------------------------------------------------------------------------------- ----------------------------------------------

مــــــرد باس وقتــی عصــبی میشه کمــربندشو در بیاره بنــدازه دور کمر زنشو بگه: بـــــوس یا گــــاز؟؟؟

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

مــــرد بـاس وقـتـی مـیـره خونــــه، سـر ِ زنـش ی عـربــده بـکشــه بـگـه هـی دخـتـربـابـات؛ بـیـا تـو بـغـلـم کـه سـرم واســه بـوسیــدنـت درد مـیـکنـــه

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

مرد و زن باس همه جا با هم باشن

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

زن باس فقط تو بغل آقاش خوابش ببره . . .

-------------------------------------------------------------------------------- ----------------------------------------------

مرد باس همه ی تلاششو بکنه که تو ماشین موقع دنده عوض کردن، دست زنشو ول نکنه

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

یه مرررررد باس شغل دومش خوشحال کردن همسرش باشه…

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

زن باس تو خیابون سفت بازو آقاشو بچسبه …

-------------------------------------------------------------------------------- ----------------------------------------------

مرد باس صبح که از خواب پا میشه عربده بکشه عیال!!! ماچ صبحگاهی من کو؟؟؟

-------------------------------------------------------------------------------- ----------------------------------------------

مرد باس قدش از خانومش  بلندتر باشه وگرنه بدرد نمیخوره

-------------------------------------------------------------------------------- ----------------------------------------------

دختر باس دماغش اورجینال باشه!

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

زن باس متانت و خانومی و سنگینی از وجودش بباره:))))

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

مرد باس بعده اینکه غذاشو خورد پاشه عیالشو ماچ کنه…..

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- زن باس وقتی آقاشون خوابه هی باریشاش وربره وموهاشوبکشه… که دیونه شه آقاشون هم پاشه دادبزنه بگه دیونم کردی نیم وجبی چی میخوای…؟ دختر زل بزنه توچشاش بگه: بوس میخواااام!!

نوشته شده توسط :dokhi to deli | لينک ثابت |دو شنبه 16 آذر 1394برچسب:,|

موضوع: <-PostCategory->

   شاید وجودم به کسی ارامش نده......

ولی همین ک حضورم حرص خیلی هارو درمیاره....

بم بدجوووووووور انگیزه میده......

نوشته شده توسط :dokhi to deli | لينک ثابت |یک شنبه 15 آذر 1394برچسب:,|

موضوع: <-PostCategory->

دسسسسسسسسسسسسست جییییییییییییییییغ هووووووووورررررررررررررررا

نوشته شده توسط :dokhi to deli | لينک ثابت |یک شنبه 15 آذر 1394برچسب:,|

عشششششقم
موضوع: <-PostCategory->

لطفا , مزاحم نشوید ! . . . . . " ما " مشغول دوست داشتن یکدیگر هستیم ! . .

عــــــــــــاشقتم عشقم چشمک

نوشته شده توسط :dokhi to deli | لينک ثابت |شنبه 14 آذر 1394برچسب:,|



موضوعات

لینک دوستان

جی پی اس ردیاب ماشین
ال ای دی هدلایت زنون led
جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان روزای پاییزی سخت.... و آدرس dokhitodeli.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. چشمک





فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی


آرشیو دفتر

آذر 1397
آذر 1396
مرداد 1396
خرداد 1396
فروردين 1396
اسفند 1395
بهمن 1395
دی 1395
تير 1395
اسفند 1394
بهمن 1394
دی 1394
آذر 1394


نویسنده وبلاگ :

dokhi to deli

آمار سایت
كاربران آنلاين: نفر
تعداد بازديدها:
RSS

کد های جاوا


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





Alternative content


کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ



کد هدایت به بالا

کد پیام خوش آمد گویی

آمار وبلاگ:
 

بازدید امروز : 18
بازدید دیروز : 9
بازدید هفته : 18
بازدید ماه : 122
بازدید کل : 53328
تعداد مطالب : 121
تعداد نظرات : 297
تعداد آنلاین : 1


Copyright by © www.LoxBlog.Com & Sharghi.net & NazTarin.Com